گفتوگو با لطفالله آجدانی ، تاریخ نگار
حامد حمیدی
مشروطه یک نقطه عطف در تاریخ معاصر ما است چراکه در این دوره است که حاکمیت با «مطالبات اجتماعی» به شکلی فراگیر مواجه میشود. در این فضا، این پرسش مطرح میشود که خاستگاه و آبشخور اندیشه مشروطهخواهی را بیشتر باید در میان چه قشری جست؟ معمولاً وقتی از خاستگاه فکری مشروطه سخن به میان میآید اغلب تحلیلگران تاریخ، بر نقش برجسته روشنفکران، علما و روحانیت در شکلگیری این جریان تأکید میگذارند؛ اما توده مردم چه سهمی در این نهضت داشتند؟ برای پاسخ به این پرسش به سراغ لطفالله آجدانی، رفتیم. او مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران است که آثاری همچون «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت»، «علما و انقلاب مشروطیت ایران» و «اندیشههای سیاسی در عصر مشروطیت ایران» را در کارنامه علمی خود دارد.
آیا مشروطهخواهی یک مطالبه ملی بود یا خواست قشری خاص از جامعه؟
ریشه نخستین جرقههای فکری بیداری ایرانیان در عصر قاجار و مشروطه را باید در پراکندن آگاهیهای نسبی هرچند محدود و توأم با پارهای بدفهمیها و غلطاندیشیهای موج اول اندیشهگران نوگرای ایرانی و آثار پدید آمده از سوی آنان درباره غرب و تجدد غربی جستوجو کرد؛ از جمله عبداللطیف موسوی شوشتری در کتاب «تحفه العالم»؛ میرزا ابوالحسنخان ایلچی در سفرنامه «حیرتنامه سفرا»؛ آقا احمدبن محمدعلی بهبهانی در رساله «مرآت الاحوال جهاننما»؛ سلطان الواعظین در «سیاحتنامه سلطان الواعظین در هند»؛ زینالعابدین شیروانی در کتاب «حدائق السیاحه» و «بستانالسیاحه» و میرزا صالح شیرازی در «مجموعه سفرنامههای میرزا صالح شیرازی».
همپای تلاش و دستاوردهای فکری نخستین نوگرایان ایرانی درباره غرب، گروهی از بازرگانان و سیاحان و دیپلماتهای ایرانی خارج از کشور و پارهای از نشریات فارسی زبان تجددگرا که در داخل و خارج از کشور منتشر میشدند و بعضی از انجمنهای سیاسی مخفی و نیمهمخفی و حتی بعضی از درباریان دارای تمایلات تجددطلبانه و گروهی از روحانیان دارای تمایلات ضد استبدادی با گرایش نوگرایی و مشروطهطلبی در گسترش این اندیشه تأثیری غیرقابلانکار داشتند؛ از جمله محمد حسین نائینی، ملاعبدالرسول کاشانی، شیخ اسدالله ممقانی و محمد اسماعیل غروی محلاتی.
اما در این بین تحصیلکردگان و حقوقدانانی چون میرزا حسن خان مشیرالملک پیرنیا با رساله «حقوق بینالملل»، محمد علی بن ذکاءالملک فروغی و رساله او با نام «حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول»، میرزا ابوالحسن خان فروغی با رسالهای با نام «سرمایه سعادت یا علم و آزادی» و میرزا مصطفیخان منصورالسلطنه عدل و رساله «حقوق اساسی یا اصول مشروطیت»؛ و بویژه طیفهای مختلف روشنفکران ایرانی عصر قاجار و مشروطه از جمله میرزا آقا خان کرمانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا عبدالرحیم طالب اف تبریزی، میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا یوسف خان مستشارالدوله، نقش بسیار برجسته و اساسی در این جریان داشتند.
جدای از نقش اساسی روشنفکران ایرانی بهعنوان رهبران اصلی تفکر تجدد و مشروطهخواهی، بتدریج و با درجات متفاوتی در روند مقدمات و تحولات فکری که به تحولات سیاسی و اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطیت انجامید، بر نقش روحانیان مشروطهخواه و بازرگانان مشروطهخواه افزوده شد و با فراگیر شدن نسبی اندیشه و تمایلات مشروطهخواهی در آستانه انقلاب مشروطیت و صدر مشروطه، بویژه در شهرهای بزرگ، اقشار مختلفی چون بسیاری از قشر متوسط شهری و اصناف و نیز خرده مالکان و رعایای روستایی و حتی زنان، به پایگاههای اجتماعی مشروطهطلبی افزوده شدند. از این رو، باوجود آنکه نقش پایگاههای اجتماعی اندیشه و انقلاب مشروطیت در ایران از درجات متفاوتی برخوردار بود، اما نمیتوان و نباید آن را به قشر خاصی محدود کرد.
برخی بر این باورند که انقلاب مشروطیت در ایران، ماهیت و بنیانهای غربی داشت. آیا شما هم چنین رأی و نظری دارید؟ آیا این امر را میتوان دلیل ناکام ماندن این جریان دانست؟
اندیشه مشروطیت و مشروطهخواهی و نهادهای برخاسته از آن در مفهوم دقیق خود برگرفته از فلسفه و اندیشه سیاسی جدید در غرب و خاستگاه غربی دارد. تلاشها برای تقلیل مفهوم مشروطیت و انطباق آن با اسلام از سوی بسیاری از روحانیان مشروطهخواهی چون نائینی در رساله فقهی سیاسی «تنبیهالامه و تنزیهالمله» و محلاتی در رساله «اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه» و حتی روشنفکرانی چون میرزا یوسفخان مستشارالدوله در رساله «یک کلمه» و ادعاهایی چون «مشروطه همان اسلام و اسلام همان مشروطه است و مشروطهخواهی عین اسلامخواهی است» یا اصل آزادی در نظام سیاسی مشروطیت را با اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام یکی دانستن و پارلمان مشروطه را همان مشورت در اسلام انگاشتن، انعکاسی از بدفهمیها از مفهوم و ماهیت غربی اندیشه مشروطیت و اسلامیزه کردن آن است. همین بدفهمی از خاستگاه غربی اندیشه مشروطیت و پیامدهای آن، یکی از مهمترین موانع و آفات مشروطیت در ایران بود.
تردیدی نیست که اندیشه مشروطیت و مفاهیم برخاسته از آن ماهیتی غربی دارد، اما استناد هرچند درست غربی بودن مبانی فکری مشروطیت، نباید و نمیتواند به ادعای نادرستِ محدود کردن علل و عوامل و خاستگاه و ریشههای شکلگیری انقلاب مشروطیت ایران و ماهیت آن به غرب بینجامد.
انقلاب مشروطیت ایران محصول زمینهها، علل و عوامل مختلف فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطوح چندگانه داخلی و خارجی بود. این انقلاب در «وجه سلبی» خود با رویکرد نفی ظلم و بیعدالتی و استبداد سلطنت قاجار مورد وفاق بسیاری از مردم و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی و برخاسته از نیاز داخلی و منطبق با منافع عمومی و یک مطالبه ملی بود.
اما انقلاب مشروطیت ایران در «وجه ایجابی» خود به سبب ضعف فکری ناشی از تصلب سنت و فلسفه و فرهنگ سیاسی سنتی و قدمایی در جامعه ایرانی عصر قاجار و ناتوانی آن در ارائه یک طرح جامع و مدون و کارآمد برای جایگزینی نظام سیاسی سلطنت استبدادی مطلقه؛ برای گذار از انباشت عقبماندگیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران و بهبود نسبی وضع موجود، ناگزیر به بهرهگیری از فلسفه و اندیشه سیاسی مدرن غربی در قالب نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی بود.
به صراحت و بجد معتقدم که انقلاب مشروطیت در ایران باوجود نقش و دخالت علل و عوامل ذهنی و عینی خارجی و همزمان با آن، یک مطالبه ملی مبتنی بر نیازهای داخلی ایران بود. صرف حضور پررنگ اندیشههای غربی در هندسه اندیشه سیاسی این انقلاب به سبب ضعف و تصلب مفرط و ناتوانی ساختار سنتی جامعه ایرانی در مرحله گذار از نظام سیاسی استبدادی مطلقه به نظام جدید و جایگزین سیاسی، نه میتواند به محدود کردن ماهیت این انقلاب به غربی بودن آن بینجامد و نه لزوماً صرف غربی بودن مبانی فکری این انقلاب را میتوان یک آفت و مانع آن انقلاب تلقی و معرفی کرد.
آنچه که انقلاب مشروطیت ایران را با چالش جدی روبهرو کرد مبانی فکری غربی آن نبود، بلکه یکی از ریشههای اصلی انحراف در مشروطیت را باید در افراطیگریها و کژتابیهای نظری و عملی بعضی از روشنفکران مشروطهخواه در قرائت از مشروطیت و پارهای تقلیل دادنهای مفاهیم مشروطیت برای انطباق دادنهای خودساخته و بیبنیاد نظام فکری مشروطیت با اسلام از سوی برخی روحانیان مشروطهخواه و حتی بعضی از روشنفکران با رویکرد مصلحتاندیشی برای آشتینمایی اسلام و دموکراسی غربی با هدف کاهش مخالفتهای رهبران و نیروهای مذهبی سنتگرا در ایران بود.
به عبارت دیگر، وجه درست ترجمه نشدن مشروطیت غربی در ایران و بدفهمیها و قرائتهای ناشی از افراط و تفریط از مفهوم واقعی مشروطیت به شیوه پذیرفته شده آن در فلسفه و اندیشه سیاسی جدید غرب، بیش از وجه اصالت غربی بود.
گرچه دامنه جغرافیایی پایگاههای اجتماعی مشروطهخواهان یک دامنه فراگیر در سطح کشور نبود و چه بسا بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک مشارکت چندانی در تحولاتی نداشتند که منجر به انقلاب و استقرار نظام سیاسی پارلمانی مشروطیت در ایران شد؛ اما مشروطهخواهی را از آن جهت که محدود به مطالبه یک قشر خاص نبود و از حمایت پایگاههای اجتماعی متنوع و متعدد از اقشار اجتماعی مختلف با درجات متفاوتی از آگاهیها و مشارکت اجتماعی و سیاسی بویژه در شهرهای بزرگ برخوردار بود، میتوان و باید یک موضوع و موضع و مطالبه ملی و عمومی ایرانیان آن روزگار دانست.
عامه مردم چه درکی از این جریان و نهضت داشتند؟
شکلگیری انقلاب مشروطیت ایران دارای دو وجه مقدمات ذهنی و مقدمات عینی بود؛ در وجه مقدمات ذهنی و هندسه فکری انقلاب مشروطیت، نقش عامه مردم مشروطهخواه، بدون آنکه از درک درستی در فهم و قرائت از حیطه معرفتشناختی مفاهیم و نهادهای مشروطیت برخوردار باشند، بهطور عمده محدود به تأثیرپذیری از افکار روشنفکران و نوگرایان و تجددخواهان بود. این نقش در وجه مقدمات عینی تحولات منجر به شکلگیری انقلاب و استقرار نظام مشروطه نیز شد؛ گرچه در گستره جغرافیایی ایران عمومیت نداشت، اما به اتکای تنوع و تعدد عامه اقشار اجتماعی مشارکتکننده در انقلاب مشروطیت، توده مردم از یک جایگاه بهطور نسبی با اهمیتی برخوردار بودند.
حضور گروههایی از اقشار مختلف مشروطهخواه برآمده از توده مردم در بستنشینیها، تظاهرات، تجمعات و درگیریهای سیاسی و انقلابی، انعکاسی از حضور و مشارکت گروههایی از توده و عامه مردم بویژه در شهرهای بزرگ و بعضی از مناطق روستایی در انقلاب مشروطیت است.
حضور و مشارکت عامه مردم در تعینبخشی به شکلگیری انقلاب، بهطور عمده ناشی از نارضایتی آنان از وضع موجود و انباشت استبداد مطلقه سیاسی سلطنت قاجار و عقبماندگیهای جامعه و بویژه بیعدالتیهای ناشی از آن بود تا شناخت آنان از مفاهیم مشروطیت یا دلبستگی آنان به آن مفاهیم؛ آنگونه که روشنفکران مشروطهخواه در اندیشه و در سر خود میپروراندند.
این نکته حائزاهمیت است که انقلاب مشروطیت دارای دو وجه اساسی سلبی و ایجابی بود؛ وجه سلبی آنکه نارضایتی از وضع موجود و ضرورت نفی استبداد مطلقه و تحقق اهدافی چون عدالتاجتماعی، آزادیهای فردی و اجتماعی و قانونخواهی را تأکید و منعکس میکرد، مورد وفاق و پذیرش غالب گروهها و اقشار اجتماعی از جمله توده و عامه مردم بود. اما در وجه ایجابی انقلاب مشروطیت و در مرحله جایگزینی و بدیل نظام سیاسی سلطنت استبدادی مطلقه قاجار، غالب توده و عامه مردم از مشروطیت و مفهوم دقیق آن و نهادهای برآمده از آن و کارکردهایش به شیوه پذیرفته شده آن در فلسفه سیاسی جدید، آگاهی و درک درستی نداشتند. این ناآگاهی و کم آگاهی و بدفهمی از مشروطیت و مفاهیم مترتب بر آن و نهادهای برآمده از آن که محدود به عامه مردم نبود و با درجات متفاوتی حتی تعدادی از روحانیان مشروطهخواه مشارکتکننده در رهبری انقلاب را نیز در برگرفته بود، یکی از مهمترین چالشها و آفات انقلاب مشروطیت در صدر و ذیل آن بود.
«حاکمیت قانون» بهعنوان یکی از دستاوردهای مهم مشروطیت در ایران، سرآغاز شکلگیری چه مطالبات مدنی و شهروندی در تاریخ معاصر ایران شد؟
یکی از دستاوردهای مهم جنبش و انقلاب مشروطیت در ایران، مطالبه قانون و حاکمیت آن در جامعه بود. تأکید بر «مطالبه قانون» از نخستین گامهای مهم و جدی مشروطهخواهان برای مهار و محدود کردن استبداد داخلی از طریق تفکیک و استقلال قوا و تشکیل مجلس شورای ملی بهعنوان تبلور اصلی اراده و مشارکت مردم در حاکمیت و جامعه و پاسخگو کردن حکومت به نمایندگان منتخب مردم بود.
کارکردهای قانون در مفهوم جدید آن در عصر مشروطه، یک مفهوم حقوقی متفاوت با مفهوم سنتی قانون در شریعت و مخالف تقلیل قانون در چارچوب نظام سیاسی سنتی به مفهوم و به منزله میل و اراده دلبخواهانه سلطان و حاکم بود. در مفهوم جدید قانون عصر مشروطیت ایران، بدون آنکه پارهای از ملاحظات قوانین شرعی و عرفی نادیده گرفته شود، با درجات متفاوتی بعضی از مصوبات با رویکرد سکولار و نیز پارهای از مطالبات ملی در راستای تحقق عدالت اجتماعی و آزادیها و امنیت فردی و اجتماعی در حوزههای مختلف به رسمیت شناخته شد.
گرچه بسیاری از مفاهیم و مطالبات مشروطهخواهان ایرانی از روی کاغذ و مصوبه مجلس فراتر نرفت یا در عمل ناقص اجرا شد، اما در مقایسه با وضعیت پیشین و به طور نسبی گامی رو به جلو بود.
طرح و پیگیری مطالباتی چون تفکیک و استقلال قوا؛ حاکمیت اراده و مشارکت ملی از طریق انتخابات و مجلس شورای ملی؛ تأکید بر مفاهیم و مطالبات آزادیخواهانه و عدالتطلبانه؛ محدود کردن هیأت حاکمه و پاسخگو دانستن آن به مجلس و منتخبان ملت؛ تغییر حقوقی مفهوم «رعایا» بهعنوان آحاد عمومی صرفاً مکلف، به «ملت و شهروند» دارای حقوق فردی و اجتماعی؛ نظاممند کردن و اصلاح ساختار روابط کارفرما و کارگر و مالک و زارع؛ اصلاح و نوسازی نظامهای سنتی اداری، قضایی و آموزشی؛ بعضی از مهمترین مطالبات مدنی و شهروندی در چارچوب اندیشه قانونخواهی جامعه ایرانی عصر قاجار و مشروطیت بود که باوجود بعضی بدفهمیها و کژتابیهای نظری و عملی ایران عصر مشروطیت نسبت به آن مفاهیم و مطالبات، اما با درجات متفاوتی منشأ طرح و پیگیری بسیاری از مطالبات مهم مدنی و شهروندی ایرانیان در ادوار بعدی تاریخ معاصر ایران شده است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 03,مه,2024